روشهاي معمول تخريب
تخريب معمولاً به دو طبقهبندي تقسيم ميشود كه شامل ساختار و غيرساختار ميباشد. تخريب غيرساختاري تحت عنوان ايجاد حالت نواري نرم خوانده ميشود و از كاربرد غيرساختماني، دستگاهها، درب، پنجره و مواد تكميل شده تشكيل شده است. استفاده مجدد از اين انواع مواد معمول بوده و در بسياري از موقعيتها و محلها بازار خاصي را به خود اختصاص داده است. تخريب ساختماني شامل جداسازي اجزاي ساختماني يك ساختمان ميباشد. معمولاً، اين مورد تنها براي استفاده از مواد معدني كم هزينه مانند آجرهاي مورد استفاده، سنگ و چوب اضافي انجام ميشود. در گذشته، ساختمانهاي سنگي را خراب نموده و از سنگ آن مجدداً استفاده ميكردند.
همچنين دزديدن سنگها از ساختمانهايي مرسوم بوده است كه به طور كامل تخريب نشده بودند. اين مورد مفهوم ادبي كلمه ديلاپيداتد ميباشد. استفاده از آجر و سنگ آهك به طور خاص، سابقه طولاني در استفاده مجدد و بازيافت دارد و دليل آن قابليت دوام و تغيير رنگ آنها در طول زمان ميباشد.
اخيراً، افزايش شناخت و آگاهي زيست محيطي و همچنين آشنايي با روشهاي ساخت و ساز پايدار سبب شده است كه محدوده گستردهاي از مواد ارزش تخريب ساختماني را داشته باشند. مواد معمول مانند الوارهاي مورد استفاده در ساختمانها، بخشي از اين بازار جديد در حال توسعه ميباشند.
به همين ترتيب آمريكا، از تخريب ساختمانها از جنبههاي گوناگون استفاده نموده است. روشهاي ساخت و ساز انبارها، در ميان ساختارهاي پايه ديگر، معمولاً نسبتاً ساده است. آنها معمولاً شامل مقادير زيادي الوار بوده و از حداقل مواد چسبنده و مواد نهايي استفاده مينمايند. به علاوه، ساختمانها اغلب مشخص هستند و فرايند تخريب چندين ساختمان بسيار سادهتر است. بسياري از اين انبارهاي قديمي، در دوره قبل از جنگ جهاني دوم ساخته شدهاند و سن آنها به زماني ميرسد كه ديگر بايد تخريب شوند. تخريب به دليل فراواني نيروي كار نظامي و دستيابي به مقادير زياد مواد باقيمانده بسيار مطلوب است.
بلاياي طبيعي مانند طوفان، گردباد، سيلاب، سونامي و زمين لرزه، اغلب مقادير زيادي مواد ساختماني قابل استفاده را بر جاي ميگذارد. ساختمانهايي كه بر جاي ماندهاند، اغلب تخريب ميشوند تا مواد براي بازسازي منطقه تهيه شود.
پتانسيل اقتصادي
مطلوبيت اقتصادي تخريب در پروژههاي گوناگون متفاوت است. مقادير زمان و هزينه نيروي كار به عنوان مسائل اصلي در اين زمينه مطرح است. برداشت مواد از يك ساختمان ميتواند چندين هفته به طول انجامد در حالي كه تخريب تقريباً در يك روز پايان مييابد. اگرچه برخي از اين مواد و شايد همگي آنها قابل بازيافتند.
استفاده مجدد بازيافت مواد در يك ساختمان درون جا يا آنسايت، فروش مواد بازيافتي، ارائه مواد براي پاسخگويي به هزينههاي مالياتي و اجتناب از هزينههاي مرتبط با مناطق همگي روشهايي هستند كه از طريق آنها ميتوان هزينههاي اين روش تخريب را با تخريب كلي مقايسه نمود. دريافت مواد براي يك ساختمان آنسايت يا درون جايي به عنوان اقتصاديترين و كارآمدترين گزينه از نظر زيست محيطي مطرح است.
هزينههاي ايجاد و هزينههاي استفاده از مواد جديد قابل اجتناب است و جابجايي مواد نيز موجود نخواهد بود. فروش مواد استفاده شده و يا بخشيدن آنها به سازمانهاي غيرانتفاعي يكي ديگر از روشهاي كارآمد دستيابي به سرمايه ميباشد. بخشش به NPO مانند سازمانهاي خيريه در كسر ماليات نيز نقش دارد.
اين احتمال وجود دارد تا ارزش آنها را نصف آن چيزي دانست كه مواد خام هزينه را به همراه دارند. هنگامي كه اجزاي نادر يا قديمي ارائه ميگردند، برخي مواقع ميتوان ارزش بالاتر را نسبت به مواد جديد و قابل مقايسه در نظر گرفت.
همچنين ميتوان ارزش را به ساختمانهاي جديد استفاده نمود كه با اجراي مواد بازيافتي ايجاد شده است. برنامه سازمان ساختماني سبز در آمريكا مديريت انرژي و طراحي زيست محيطي را بر عهده دارد كه ۷ مورد اعتباري مرتبط با بازيافت مواد را شامل ميشود (۷ مورد از حداكثر ۶۹ مورد اعتباري). اين مورد شامل اعتبار براي بازيافت مواد ساختماني، بازيافت مواد و همچنين تبديل مواد دفعي از قسمتهاي گوناگون ميباشد.
بازيافت پوششهاي ساختماني براي پوشش ساخته شده از سنگها مطلوب و مفيد است. تخريب بر مبناي مشاغل آموزشي در حوزه تجارت ساختماني مطلوب است. تخريب ساختمان يكي از روشهاي بسيار عالي براي كارگران است تا فرابگيرند كه چگونه ميتوانند يك ساختمان را بسازند. اين مورد براي ريكاوري مرتبط اقتصادي جمعيتهاي درون شهري بسيار حياتي ميباشد. كارگران غيرماهر يا كم مهارت ميتوانند آموزشهاي شغلي را در اين زمينه از ابزار نجاري پايه و روشهاي مربوط به آن فرابگيرند و همچنين كار تيمي، حل مسئله، تفكر انتقادي و عادات كاري مناسب را فرابگيرند.
فرايند هنگام انتخاب براي تخريب يك ساختمان، برخي از جنبههاي حائزاهميت وجود دارد كه بايد مورد توجه قرار بگيرند. ايجاد فهرستي از قراردادهاي محلي كه ميتوانند از مواد استفاده نمايند اولين گام ضروري به شمار ميآيد. اين مورد ميتواند شامل فعاليتهاي تجاري مصرف معماري تجاري، احياي وضعيت حياطها، انبارهاي سرمايهگذاري اجتماعي و غيرانتفاعي و همچنين پيمانكاران گوناگون باشد.
موادي كه نميتوان آنها را دفن نمود بايد مجدداً به صورت درون جا يا برون جا بازيافت گردند و يا به مناطق گوناگون انتقال داده شوند. مرحله بعد شامل تشخيص و تعيين اين مورد است كه كداميك از مواد خطرناك هستند. رنگهاي سربي و آبسستوها دو مورد از موادي هستند كه به شكل گسترده بايد با دقت مورد استفاده قرار گيرند و به شكل مناسب دفن شوند.
اين مورد يك روش معمول است و عنوان ميگردد كه در آغاز بايد نوارهاي درون ساختماني مورد توجه قرار گيرد. تمامي تجهيزات، دريچهها، درها و مواد نهايي ديگر را حذف نماييد. اين مورد در درصد عمدهاي از اجزاي قابل ارائه به بازار نقش دارند. پس از اينكه تخريب غيرساختاري صورت گرفت، تخريب ساختمان مرحله بعدي ميباشد. بهترين مورد در اين زمينه شروع از سقف و كار به سمت پايه فونداسيون ميباشد.
اجزاي ساختماني كه جدا شدهاند بايد در يك محل ايمن و خشك نگاهداري شوند. اين مورد از آنها در مقابل آسيب آب و سرقت مراقبت مينمايد. هنگام جداسازي از ساختمان، مواد پاكسازي شده و يا مجدداً تكميل ميشوند تا افزايش ارزش گردد. ساختمانها فهرست مشخصي از مواد را شامل ميگردند كه ميتواند به تعيين اين مورد كمك كند كه هركدام از آيتمها به كجا فرستاده شوند.
طراحي تخريب
پايان عمر مفيد ساختمان سبب ايجاد جرياني از مواد مورد استفاده ميگردد كه ميتوان آنها را براي ساختمان جديد فرآوري نمود. انتخاب مواد براي بازيافت و استفاده مجدد نبايد در پايان طول عمر ساختمان صورت گيرد بلكه بايد در مرحله طراحي انجام گيرد. معماران و طراحان كل چرخه حياتي ساختمان را به خاطر ميسپارند و مواد ساختماني را بر مبناي ظرفيت آنها انتخاب مينمايند تا بتوانند از آنها مجدداً پس از استفاده از ساختمان در اهداف مورد نظر استفاده كرد.
يك رويكرد جريان افزايشي براي تخريب را ميتوان در ساختمانها در فرايند طراحي استفاده نمود. اين مورد گرايش موجود در معماري پايدار ميباشد. اغلب روشهاي ساختماني ساده با مواد بادوام و درجه بالا تركيب ميشوند كه به بهترين نحوي براي ساختمانهاي DFE استفاده ميشود.
جداسازي لايههاي گوناگون زيرساختهاي ساختماني و ايجاد قابليت مشاهده در آنها به طور معني داري سبب سادهسازي تخريب آنها ميگردد. ايجاد اجزاء درون سيستمهاي قابل جداسازي سبب ميشود كه بتوان مواد گوناگون به شكل كارآمدي جدا ساخت. اين مورد با استفاده از عوامل تثبيت كننده مكانيكي قابل انجام است كه از آن جمله ميتوان به توپيها و قسمتهاي اتصالي اشاره نمود كه اجازه ميدهد دسترسي فيزيكي به مواد سختكننده يكي ديگر از جنبههاي مورد نياز اين طراحي گردد.
همچنين نكته حائزاهميت استفاده از مواد استاندارد و سازماندهي آنها در حالت باثبات در پروژه ميباشد. برخي از روشهاي ساختاري مرسوم مواد به سختي قابل تخريب بوده و هنگامي ميتوان از اين مورد اجتناب نمود كه ساختمان طراحي ميگردد. استفاده از ميخها و مواد چسبنده به طور معني داري سبب كند شدن فرايند تخريب شده و نميتوان از مواد تخريبي استفاده كرد.
اجتناب از استفاده از مواد خطرناك در محيط طبيعي و همچنين عدم استفاده از مواد غيرقابل تجديد اهميت زيادي دارد. استفاده از ردههاي مواد تركيبي سبب ميشود فرايند تشخيص قطعات گوناگون براي فروش مجدد مشكل گردد. تخريب اهميت زيادي در انتهاي طول عمر ساختمان دارد. ساختمانهايي كه با به خاطر داشتن فرايند تخريب طراحي شدهاند، اغلب به سادگي قابل حفاظت بوده و براي كاربردهاي جديد مناسب هستند.
صرفه جويي در فضاي داخلي براي پاسخگويي به نيازهاي جديد تضمين ميكند كه ساختمانهاي جديد تأثيرات زيست محيطي محدودي دارند. يك عامل حائزاهميت ديگر، ساختمان واحد ميباشد كه از آن جمله ميتوان به پروژه هپيتاد ۶۷ در مونترئال كانادا اشاره نمود. اين مورد يك ساختمان مسكوني تشكيل شده از بخشهاي كاركردي و جداگانه ميباشد كه به اشكال گوناگون در كنار يكديگر قرار ميگيرد. هنگامي كه افراد داخل يا خارج ميشوند، واحدها را ميتوان در صورت نياز مجدداً طبقهبندي نمود.
منابع
ترجمه از ويكيپديا انگليسي
منابع: ويكي پديا و talagostar . com
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۸ شهريور ۱۳۹۶ساعت:
۱۰:۳۰:۲۲ توسط:شركت ساختماني موضوع:
الوارهاي بازيافتي
از ويكيپديا، دانشنامهٔ آزاد
الوار بازيافتي، چوب به عمل آمدهاست كه از چوبهاي بكر و اوليه براي مصارف ديگر بازيافت ميشود. بيشتر الوارهاي بازيافتي از كندهها و تختههاي بدست آمده از طويلههاي قديمي، كارخانهها و انبارها به دست ميآيد. هر چند كه برخي از شركتها چوبها را از ساختارهاي جديدتري مانند واگن باري معادن زغالسنگ و بشكههاي شراب به دست ميآورند. الوارهاي قديمي و بازيافتي عمدتاً به عنوان دكوراسيون ساختمانهاي مسكوني به كار ميروند، به طور مثال به عنوان ديوار پوش، ديتيلهاي اجرايي، كابينت، مبلمان و پاركت و كفپوش و ... .
محتويات
۱ منابع چوب
۲ فوايد
۳ صنعت الوارهاي بازيافتي
۴ ليد (به انگليسي: LEED)
۵ مضرات
۶ منابع
منابع چوب
در ايالات متحده آمريكا، زماني نقش چوب به عنوان اصليترين متريال ساختمانها بود. چون محكم بود و در عين حال ارزان و فراوان. امروزه بسياري از اين چوبها كه زماني فراوان بود فقط در مقادير زيادي از طريق بازيافت قابل دسترس ميباشند. يكي از چوبهاي معمول براي بازيافت، چوب درخت كاج سوزني ميباشد كه در طول انقلاب صنعتي براي ساختن كارخانهها و انبارها استفاده ميشد. درخت كاج سوزني برگ زماني عملكرديترين چوب براي ساخت و ساز در آمريكا بود. مدت زمان زيادي براي رشد اين درخت لازم بود (۲۰۰تا ۴۰۰ سال) وبلندوكشيده بود و يك قابليت ذاتي در دفع حشرات و قارچها داشت و مهم تر از ان اينكه كه بسيار فراوان بود. اين درخت در جنگلهاي انبوه و پرپشت رشد ميكرد كه مساحت آن بيش از ۳۶۰۰۰۰ كيلومتر مربع بود.
چوبهاي ديگري كه در ساختمان طويلهها و ساختمانهاي ديگر استفاده ميشد صنوبر از خانواده سكويا بود كه در ايالت متحده آمريكا رشد ميكرد و شاه بلوط آمريكايي بود. در شروع سال ۱۹۰۴ آفت شاهبلوط در سراسر آمريكا پخش شد و ميليونها شاه بلوط را از بين برد، بنابراين زماني كه اين چوبها بيمصرف شد منبعي شد براي الوارهاي بازيافتي. اما بعداً چوبهاي كمتري براي مصرف دوباره وجود داشت. با بررسي و رديابي كرمها در شاهبلوط آمريكايي ميتوان فهميد كه چوب آفت دارد يا خير. حضور كرمها نشان ميدهد كه اين چوبها بعد از مرگشان توسط آفتها قطع شدهاند.
طويلهها به عنوان يكي از منابع اصلي الوارهاي بازيافتي در آمريكا به شمار ميآيد. اين ساختارها در طول قرن ۱۹ به صورت تيپيكال از درختاني كه در محدودهٔ زمين آن بنا يا خارج از محدوده آن وجود داشته ساخته ميشد. آنها معمولاً تركيبي بود از چوب درختان بلوط، بلوط قرمز، صنوبر، گردو و كاج، اندازهٔ تيرهاي اين ساختمانها محدود بود به توان نيروي انساني و حيوانات در جابهجايي آن، چوبها يا با اره و دستي بريده ميشد يا به وسيله تيشه به صورت چهارگوش و صاف. مهاجران اوليه چوب درخت بلوط را از روي تجربهاي كه از چوب درخت بلوط اروپايي داشتند ميشناختند. به زودي بلوط قرمز، سفيد، سياه، شرابي، بيد، يشمي، سوزني و تيغي بريده و در ساخت انبارها استفاده شد.
ساختمان آسيابها در جنوب شرق آمريكا منابع فراوان براي چوبهاي بازيافتي ميباشد. برخي از اين ساختمانها و تشكيلات مساحتي بيش از يك ميليون فوت مربع را اشغال ميكنند و ميتوانند ۳ تا ۵ برابر آن مساحت را در كف ساختمان پوشش دهد. اين ساختمانها معمولاً هيچگونه صرفه اقتصادي براي بازسازي و دوباره استفاده كردن ندارند و ميتوانند خطري تهديد كننده براي آتشسوزي باشند و ممكن است درجات مختلفي از پاكسازي را نياز داشته باشند. بازيافت الوارها و تختههاي حاصل از آسيابهاي متعدد، اين متريالها را دوباره وارد چرخه مصرف ميكند به جاي اين كه اين متريالها و تركيبات بلا استفاده بر روي سطح زمين رها شوند.
منبع ديگري براي چوبهاي بازيافتي جدارههاي برفگير قديمي هستند. در پايان كارايي آنها به عنوان نگهدارنده برف، يك منبع دائمي و مستحكم و قابل اعتماد براي چوبهاي بازيافتي ميباشند. در بسياري از نقاط آب حاوي چوبهاي اين جدارهها ميباشد كه به طور طبيعي در آب ميافتند. اين چوبها احتياج به نگهداري را كم ميكنند و همچنين خطر متساعد شدن گازهاي سمي حاصل از مخلوط كردن چوبهاي مختلف براي بازيافت را نيز كم ميكنند.
ساير چوبهاي مورد استفاده سكويا، افرا، درخت داگلاس، گردو، گردوي آمريكايي، بلوط سفيد، قرمز و كاج سفيد ميباشد.
همچنين يك منبع خوب ديگر براي چوبها، رودخانههايي است كه زماني در زمينهاي اطراف آن افرادي كه سالها در آن زندگي ميكردند ميباشد كه حاوي چوبهايي است كه از آن براي ساخت قايق و كفپوش و مبلمان استفاده ميكردند.
فوايد
الوارهاي بازيافتي به دلايل مختلفي شهرت دارند: اين دلايل شامل ظاهر خاص چوب، اختصاص به ساختمانهاي سبز، خاستگاه آن، خصوصيات فيزيكي آن از جمله مقاومت چوب، مقاومت در برابر تغييرات، پايداري و ماندگاري ميباشد. علت استقامت بالاي اين چوبها بر ميگردد به اين كه چوبهايي كه از آنها براي الوارهاي بازيافتي استفاده ميشود در زماني رشد كردند كه آلودگي هوا كم بود (تا قرن ۲۰) و برخي از اين چوبها از درختهايي استخراج شد كه اين درختها زماني رشد كرده بودند كه هيچ انساني در آن زمان وجود نداشت.
الوارهاي بازيافتي ميتواند به صورت تختههايي پهنتر از الوارهاي جديد بريده شود و بسياري از شركتها ادعا ميكنند كه محصولات آنها در برابر الوارهاي جديد مقاوم تر است؛ و اين به دليل آن است كه اين چوبهاي بازيافتي در معرض تغييرات رطوبتي زياد براي مدت طولاني قرار گرفتهاند و به همين دليل مقاوم تر ميباشند كه به همين دليل اين چوبها براي استفاده در سيستمهاي تشعشعي بسيار مناسبند. در برخي موارد الوارهايي كه تختهها از آن به دست ميآمد از قبل به صورت طبيعي فشرده و منبسط شده بودند. انرژي تشعشعي با فركانسهاي پايين خود و اثرات همرفتي خود بر پوششهاي چوب كف اثرات يكساني اند. اما اين تأثيرات بر چوبهاي بازيافتي بسيار كمتر از چوبهاي تازه بريده شده هستند به دليل اين كه اين چوبها در طول يك سري چرخه قبلاً اين شرايط را تحمل كردهاند.
صنعت الوارهاي بازيافتي
صنعت الوارهاي بازيافتي در طول سالهاي ۱۹۸۰ در ايالت وست كست (به انگليسي: West Coast) زماني كه جحم زيادي از چوبهاي نرم براي مصرف دوباره وجود داشت عزم خود را جزم كرد و شروع به كار كرد. اين صنعت به دنبال افزايش نگراني در مورد تأثيرات قطع درختان در محيط و كاهش كيفيت چوبهاي جديد رشد كرد. در ايالت ايست كست (به انگليسي: East Coast) پيشگامان اين صنعت شروع به فروختن چوبها در طول سال ۱۹۷۰ گرديد اما اين صنعت همچنان كوچك باقي ميماند تا سالهاي ۱۹۹۰ كه ضايعات دور ريز افزايش يافت و تجديدپذيري يك آلترناتيو اقتصادي در برابر تخريب شمرد شد. درمي ۲۰۰۳ يك انجمن چوبهاي بازيافتي (به انگليسي: Reclaimed Wood Council) شكل گرفت اما در ژانويه ۲۰۰۸ منحل شد و اين به دليل كمبود نيروي انساني بود در زماني كه پخش چوبهاي بازيافتي گسترش يافته بود.
ليد (به انگليسي: LEED)
پيشگام در انرژي و طراحي محيطي(ليد) ساختمانهاي سبز، يك اتحاديه آمريكايي به نام (USGBC) است كه مكاني است براي طراحي، ساخت و ساز و به وجود آوردن ساختمان سبز. براي گرفتن مدرك پروژهها بايد در درجه اول پيشنيازهاي لازم را داشته باشند و سپس بايد امتيازهاي لازم در ۶ دسته را داشته باشند. اين ۶ دسته عبارتند از: سايت پايدار، كيفيت پايدار، انرژي و جو، متريال و منابع، كيفيت محيط داخلي، ابتكارات و پروسه طراحي.
استفاده از چوب بازيافتي ميتواند، امتيازاتي را در راستاي گرفتن مدرك ليد به ارمغان آورد. به دليل اين كه تركيبات چوبهاي بازيافتي دوباره بازسازي شده است، كه اين متريال امتياز لازم براي مدرك ليد را دارا است؛ و اين به اين دليل است كه برخي از اين چوبهاي بازيافتي مدرك اتحاديه نظارت بر جنگلها (به انگليسي:Forest Stewardship Council) اف اس سي (به انگليسي: FSC) را دارا ميباشد؛ بنابراين ميتوانند براي گرفتن مدرك ليد واجد شرايط شناخته شوند.
مضرات
از زماني كه اين متريالهاي بازيافتي محبوب شد، پيدا كردن منبع آنها دشوار شد. با يك چنين تقاضاي زيادي برخي از فروشندهها سعي كردند چوبهاي تازه را مانند چوبهاي كهنه قطع كنند.
همچنين اين هم معمول است (البته نه در همه) كه گونههاي مختلف چوب را براي بازيافت از هم تشخيص ندهد. چون گفتن تفاوت در متريالهاي قديمي تا زماني كه بريده شوند و داخل آن ديده نشود دشوار است. البته كساني كه در اين زمينه حرفهاي هستند در اين زمينه مشكلي ندارد.
چوبهاي بازيافتي در برخي موارد داراي قطعههايي فلز در درون خود ميباشند مانند قطعههاي خرد شده ميخ؛ بنابراين آسياب كردن متريالهاي اين چوبها ميتواند تيغههاي رنده، تيغههاي اره و تيغههاي قالب را خراب كند. يك پيشنهاد وجود دارد كه همهٔ فلزها را از چوبهاي بازيافتي جدا كنيم اما اين كار هزينه بر و دشوار است چون بايد هر قطعه از چوب را توسط فلزياب چك كنند و سپس به صورت دستي فلزات را از چوبها خارج كنند. اين فرايند قيمت چوب بازيافتي را از چوبهاي جديد بيشتر ميكند.
بسياري از منابع چوبهاي بازيافتي نميدانند كه اين چوبها در طول عمر خود چگونه با آنها رفتار شده بود. اين عدم قطعيت باعث ايجاد ترس راجع به گازهاي متساعد شده از تركيبات ديگر چوب مانند رنگ شدن توسط سرب يا زنگزدگي و يا مراقبتهاي ديگر كه بر روي چوب انجام شده ميشود، اين ترس زماني كه اين چوبها در داخل استفاده شوند بيشتر است.
منابع: ويكي پديا و talagostar . com
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۸ شهريور ۱۳۹۶ساعت:
۱۰:۲۹:۳۹ توسط:شركت ساختماني موضوع:
تيرچه
رايجترين نوع تيرچه در ايران كه اكثر مهندسين ايراني از آن استفاده ميكنند تيرچه با خرپا ميباشد كه اين نوع تيرچه تشكيل شده است از خرپا كه اغلب از ميلگرد ساخته ميشود. بتن پاشنه، اگر براي ريختن بتن پاشنه از قالب سفالي استفاده شود به آن تيرچه با كفشك گفته ميشود. تيرچه پيش فشرده نيز در بعضي از ساختمانها مورد استفاده قرار ميگيرد. ميلگرد به كار رفته در اين نوع تيرچهها با حد رواني بالا بوده و در ساختن اين نوع تيرچهها قبل از انجام بتن ريزي ميلگردهاي به كار رفته در تيرچه را تحت كشش قرار ميدهند و آن گاه بتن ريزي تيرچه را انجام ميدهند و پس از سخت شدن بتن ميلگردها را آزاد ميكنند و بدين وسيله بتن تيرچه قبل از بارگذاري تحت فشار قرار ميگيرد. اجزاي تشكيل دهنده خرپاي تيرچه عبارتند از:ميلگرد بالا-ميلگرد مارپيچ يا عرضي- آهن پايين يا ميلگردهاي كششي. ميلگردهاي بالا عضو بالاي خرپا بوده و قطر آن نبايد از ۶ ميليمتر كمتر از ۱۲ ميليمتر بيشتر باشد (توصيه ميشود از ميلگرد۱۰يا۱۲ آجدار استفاده شود) ارتفاع خرپاي تيرچه بايد به اندازهاي باشد كه ميلگرد بالا قدري بالاتر از سطح بلوك قرار گرفته و دربتن پوشش قرار گيرد. ميلگرد عرضي عضو مورب خرپا را تأمين ميكند و نيروهاي برشي سقف را تحمل ميكند. حداقل سطح مقطع ميلگردهاي عرضي نبايد ازbwt 0015/ كمتر باشد كه در آن bwعرض جان تيرو t فاصله دو ميلگرد عرضي متوالي از يكديگر است. زاويه ميلگردهاي عرضي با آهن پايين بين ۳۰تا ۴۵ درجه ميباشد. قطر آهن عرضي بين ۵ تا ۱۰ ميليمتر است و حداكثر فاصله ميلگردهاي عرضي از يكديگر۲۰سانتيمتر ميباشد. آهن پايين يا ميلگردهاي كششي ممانهاي مثبت وسط دهانه را تحمل ميكنند. حداقل ميلگردهاي پايين كه سرتا سر طول تيرچه را طي ميكند دو عدد ميباشد كه قطر آن از ۸ميليمتر كمتر و ۱۶ ميليمتر بيشتر نبايد باشد. حداقل سطح مقطع ميلگردهاي كششي براي فولادهايي كه حد جاري شدن ان پايين است۰۰۲۵/ و آنهايي كه حد جاري شدنشان بالاي ۰۰۱۵/سطح مقطع جان تير ميباشد و حداكثر سطح مقطع آن نبايد۵/۲٪ سطح مقطع جان تير بيشتر باشد. اگر ضخامت بتن پاشنه تيرچه ۵/۵ سانتيمتر يا بيشتر باشد ميتوان با استفاده از فولادهاي كششي به قطر۱۸تا۲۰ ميليمتر آن را انجام دهيم. حداقل فاصله ميلگردهاي كششي از همديگر بايد ۵ ميليمتر بيشتر از بزرگترين دانه بتن مصرفي باشد. براي اين كه چسبندگي بيشتري بين فولاد و بتن ايجاد شود بهتر است كه تمام ميلگردها به صورت آجدار استفاده شود.
محدوديتهاي تيرچه
براي تأمين تكيه گاه بلوك بتن پاشنه بايد صاف ريخته شود و حداقل پهناي بتن پاشنه ۱۰ سانتيمتر يا ۱ تقسيم بر ۵/۳ ضخامت كل سقف است و حداكثر آن ۱۶ سانتيمتر ميباشد. ضخامت بتن پاشنه ۵/۴ تا ۵/۵ سانتيمتر ميباشد و بايد به اندازهاي باشد كه كليه آهنهاي كششي در بتن آن غوطه ور باشند. حداقل فاصله تار خارجي آهنهاي كششي از كف بتن پاشنه ۱۵ ميليمتر و از لبههاي كناري بتن و سطح فوقاني آن ۱۰ ميليمتر است. اگر از تيرچه در هواي آزاد استفاده شود بايد حتماً سقف از زير به وسيلهٔ اندود ماسه و سيمان به ضخامت۱۵ ميليمتر پوشانده شود. فاصله ميلگردهاي كششي در بتن پاشنه بايد حداقل ۵ ميليمتر بيشتر از درشتترين دانه بتن باشد. بتن پاشنه بايد ريزدانه بوده و عيار Hن۴۰۰الي۵۰۰ كيلوگرم سيمان در متر مكعب شن و ماسه باشد. اگر به دلايلي حال يا محاسباتي يا آئيننامه اي مجبور باشيم كه ور ناحيه كشش بيشتر از ۲ ميلگرد قرار دهيم ميتوانيم براي صرفه جويي ميلگرد سوم را از دوم كوتاهتر در نظر گرفته و طول اين ميلگرد با توجه به منحني ممان تعيين ميگردد. براي استقرار ميلگرد مياني بايد از ميلگرد اتصال استفاده كنيم. اين ميلگرد در عرض عضو كششي خرپاي تيرچه قرار گرفته و به ميلگردهاي كششي جوش ميشوند. قطر آن ۶ تا ۸ ميليمتر كافي است و طول ان به اندازه عرض خرپاي تيرچه ميباشد و تعداد آن در هر متر طول ۲ عدد كافي است.
سقف تيرچه بلوك
حداكثر فاصله ۲ تير نبايد از ۷۰ سانتيمتر بيشتر باشد ولي اغلب مهندسين ايراني فاصله ۲ تيرچه را ۵۰ سانتيمتر محاسبه ميكنند به همين دليل تمام بلوكهاي موجود در بازار۴۰ سانتيمتر ميباشد. حداقل ضخامت سقف اگر تكيه گاه تيرچه را ساده محاسبه كنيم۱ تقسيم بر ۲۰ دهانه ميباشد و اگر تكيه گاه را گير دار يا نيمه گير دار محاسبه كنيم ميتوانيم ضخامت سقف را تا ۱ بر ۲۶ دهانه اجرا كنيم. براي بارهاي يكنواخت يا استاتيك، سقف تيرچه بلوك مناسب ميباشد و براي بارهاي ديناميك و متمركز مانند پاركينگ و ... نبايد از تيرچه بلوك استفاده شود. براي سقفهاي تيرچه بلوك حداكثر دهانه ۸ متر است ولي بهتر است از سقفهاي ۵/۶ متر بيشتر براي سقفهاي تيرچه بلوك استفاده نشود. حداكثر بار تا ۸۰۰كيلوگرم بر متر مربع را ميتوان به وسيلهٔ سقف تيرچه بلوك پوشانيد و براي بارهاي بيشتر بهتر است از دو تيرچه كنار هم استفاده كنيم.
محدوديتهاي بتن بالا
ضخامت بتن پوشش حداقل ۵ سانتيمتر يا۱ بر ۱۲ فاصله محور تا محور تيرچهها ميباشد. با توجه به اين كه بتن پوشش در ناحيه فشار قرار دارد و هيچگونه بار كششي را متحمل نميشود پس در اين صورت به هيچگونه ميلگردي احتياج ندارد ولي عملاً ۲ سري ميلگرد چپ و راست در آن قرار ميدهند كه به آن ميلگرد حرارتي گويند. اين نوع ميلگردها تنشهاي اتفاقي و همچنين افت حرارتي را تحمل ميكنند. اگر ميلگرد بالاي تيرچه طوري گذاشته شود كه قدري بالاتر از سطح بلوك در بتن پوشش قرار گيرد ميتوان از آن به جاي ميلگرد حرارتي استفاده نمود. در اين صورت يك سري ميلگرد حرارتي عمود برجهت تيرچه كافي ميباشد (در صورتي كه فاصله ميلگردهاي حرارتي موازي از يكديگر بيش از ۳۰ سانتيمتر نشود؛ ولي براي تيرچههاي پيش تنيده كه ميلگرد خرپا ندارد حتماً بايد دو سري ميلگرد چپ و راست حرارتي گذاشته شود. فاصله ميلگردهاي حرارتي از يكديگر ۱۳ اينچ ميباشد ولي بهتر است فاصله آنها از يكديگر از ۱۳ سانتيمتر بيشتر نشود. ميلگردهاي حرارتي بايد ۲ سانتيمتر پايينتر از سطح فوقاني بتن پوشش قرار گيرد و حداقل قطر ميلگردهاي حرارتي براي فولادهاي با حد رواني پايين ۵ و براي فولادهاي حد رواني بالاي ۴ ميليمتر است ولي توصيه ميشود از ميلگرد آجدار ۸ يا ۱۰ ميليمتر استفاده شود. حداقل سطح مقطع فولادهاي حرارتي در جهت امتداد تيرچه ۲۵/۱ در هزار و در جهت عمود ان ۷۵/۱ در هزار سطح مقطع بتن پوشش ميباشد. حداقل فاصله دو بلوك (تأمين كنندهٔ جان تير T شكل) ۵/۶ سانتيمتر است ولي عملاً با توجه به اين كه عرض تيرچه ۱۰ سانتيمتر ميباشد اين فاصله در حدود ۵/۷ سانتيمتر است در محاسبه تيرچهها آن را با تكيه گاه ساده حساب ميكنند در اين صورت فقط ممان مثبت وسط دهانه را تحمل ميكند و در تكيه گاهها به ميلگرد احتياج ندارد ولي عملاً براي مقابله با نيروهاي احتمالي تيرآهن بالاي هر تيرچه يك عدد ميلگرد ۱۰ يا ۱۲ آجدار به طول ۱ بر ۵ دهانه قرار ميدهند كه اصطلاحاً در كارگاه به آن آهن منفي گويند. براي تيرچههاي كناري آهن منفي بايد با گونيا انجام دهيم و اين خم بايد روي پل فلزي يا متصل به ميلگردهاي تير بتني باشد. همچنين در وسط سقف اگر دو تير چه دو طرف يك پل مقابل يكديگر واقع شوند بايد روي هر دو يك آهن ممان منفي قرار دهند و اگر دو تيرچه دو طرف پل مقابل يكديگر نبودند بايد مانند تيرچههاي كناري عمل كنيم و براي هر كدام يك آهن ممان منفي جدا گانه قرار دهند. علاوه بر آن بايد انتهاي هر تيرچه به يك عدد قلاب ختم گردد كه اين از روي پل شروع شده و با زاويه ۴۵ درجه به بتن پاشنه تيرچه برسد و حدود ۵۰ سانتيمتر روي بتن پاشنه بايد ادامه پيدا كند قطر آهن قلاب حداقل ۱۰ في ميباشد.
بعد از چيدن تيرچه و بلوك روي سقف ميلگردهاي حرارتي را ميچينند. قطر ميلگرد حرارتي حداقل ۶ ميليمتر و فاصله آنها از يكديگر حداكثر ۳۰ سانتيمتر و جهت آنها عمود بر ميلگرد بالاي تيرچه ميباشد. اگر از تيرچه پيش فشرده استفاده كنيم بايد ميلگرد حرارتي حتماً در دو جهت چپ و راست چيده شود ولي در تيرچههاي معمولي ميتوان چنين تصور كرد كه آهن بالاي تيرچه كار آهن حرارتي را انجام ميدهد در اين صورت يك رديف آهن حرارتي عمود بر جهت تيرچه كافي ميباشد. آن گاه ميلگرد ممان منفي را به آهن بالاي تيرچه وصل ميكنيم كه طول ميلگرد ممان منفي در حدود ۱ بر ۵ دهانه است. بايد تيرچههاي دو طرف يك پل طوري چيده شود كه آهن بالاي آنها مقابل يكديگر واقع شود تا گذاشتن ميلگرد ممان منفي ميسر باشد و اگر تيرچههاي دو طرف يك پل مقابل همديگر قرار نگرفت بايد براي هر تيرچه يك ميلگرد جدا به طول حدود ۲ متر طوري روي تيرچه قرار دهند كه حداقل ۷۵ سانتيمتر آن در بتن دهانهٔ مقابل واقع شود. بعد آهنهاي قلاب را قرار ميدهند. اين آهنها از روي پل شروع شده و با زاويه ۴۵ درجه خم ميگردد تا به كف تيرچه برسد و در حدود ۴۰تا ۵۰ سانتيمتر نيز روي تيرچه ادامه پيدا ميكند.
اگر براي آهن قلاب و آهن ممان منفي از ميلگرد ساده استفاده شود بايد به قلاب ختم گردد و اگر از آهن آجدار استفاده شود بايد به گونيا خاتمه يابد. با وجود اينكه تيرچه با تكيه گاه ساده محاسبه ميشوند طبق محاسبات هيچگونه مماني را در تكيه گاه تحمل نميكند و در آن نقطه احتياج به فولاد ندارد ولي عملاً براي ممانهاي احتمالي مخصوصاً براي مقابله در برابر زلزله در تكيه گاهها از ميلگردهاي ممان منفي و قلاب استفاده ميكنيم و براي تنشهاي حاصل از افت حرارتي از ميلگردهاي حرارتي استفاده ميشود
منابع: ويكي پديا و talagostar . com
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۸ شهريور ۱۳۹۶ساعت:
۱۰:۲۸:۵۹ توسط:شركت ساختماني موضوع:
مقايسه منابع تغذيه سوييچينگ و خطي
منابع تغذيه خطي منابع تغذيه سوييچينگ ملاحظات
وزن و ابعاد در منابع با توان بالا هيتسينك مورد نياز است كه ابعاد منبع را افزايش ميدهد . استفاده از ترانسفورمر هاي فركانس پايين، به حجم و سنگيني دستگاه مي افزايد . در بعضي منابع ممكن است از ترانسفورمر (يا سلف )استفاده شود كه البته به دليل فركانس كاري بالا، سنگيني و ابعاد ترانسفورمر زياد نيست . براي يك ابعاد و وزن مشخص، توان يك ترانسفورمر با فركانس نسبت مستقيم دارد البته به شرط اينكه بتوان تلفات هيسترزيس را پايين نگه داشت .به عبارت ديگر فركانس كاري بالاتر به معناي ابعاد كوچك تر است .
ولتاژ خروجي در صورت استفاده از ترانسفورمر، مي توان در خروجي به هر ولتاژ دلخواهي دست يافت . در منابع خطي بدون ترانسفورمر ولتاژ خروجي از ورودي بيشتر نخواهد شد
در صورت عدم استفاده از رگولاتور، ولتاژ خروجي با بار تغيير مي كند .
هيچ گونه محدوديتي در ولتاژ خروجي نداريم . در بيشتر مدارات فقط ولتاژ شكست ترانزيستور مي تواند محدود كننده باشد . ولتاژ خروجي با بار تغييري نميكند . يك منبع تغذيه سوييچينگ مي تواند براي دامنه گسترده تري از ولتاژ هاي ورودي و خروجي جوابگو باشد.
كارايي، توان و گرماي تلفاتي در منابع تغذيه داراي رگولاتور، بازده عمدتاً بسته به اختلاف بين ولتاژ ورودي و خروجي است .ولتاژ خروجي از طريق تلف كردن توان اضافي به شكل حرارت، تنظيم مي گردد كه اين سبب مي شود بازده منبع تغذيه به حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد محدود شود . در منابع تغذيه فاقد رگولاتور، تلفات مسي و آهني ترانسفورمر تنها عامل مؤثر بر كارايي منبع تغذيه است . ولتاژ خروجي از طريق كنترل سيكل وظيفه (ديوتي سايكل) تنظيم مي گردد . ترانزيستور ها يا كاملاً روشن (حالت اشباع)هستند يا كاملاً خاموش (حالت قطع) بنابراين تلفات اهمي بين ورودي و بار وجود ندارد . حرارت ايجاد شده ناشي از ويژگيهاي غير آرماني اجزاي مدار و همچنين جريان حالت دايم مدار كنترل كننده مي باشد . تلفات سوييچينگ در ترانزيستور ها ( به خصوص در بازه زماني كوتاهي از هر دوره تناوب كه ترانزيستور در حال گذار است )، مقاومت حالت روشن ترانزيستور ها، مقاومت معادل سري در سلف ها و خازن ها، تلفات هسته در سلف ها و افت ولتاژ روي ديودها همه و همه سبب مي گردند كه كارايي يك منبع تغذيه سوييچينگ نوعاً بين ۶۰ تا ۷۰ درصد باشد . با وجود اين با يك طراحي بهينه مثلاً استفاده از فركانس سوييچينگ بهينه، اجتناب از اشباع سلف ها و يكسوسازي فعال، مي توان به بازده ۹۵ درصد هم رسيد .
پيچيدگي يك منبع تغذيه خطي تنظيم نشده مي تواند صرفاً از يك ديود و يك خازن تشكيل شود . در منابع تنظيم شده يك مدار گسسته يا مجتمع براي تنظيم كردن ولتاژ خروجي وجود دارد . اين مدار ( و همچنين معيار پايداري حلقه بازخورد آن ) نسبت به منابع تغذيه سوييچينگ، پيچيدگي كمتري دارد . در اين دسته از منابع يك مدار مجتمع كنترل كننده، يك يا چند ترانزيستور و ديود قدرت، يك ترانسفورمر قدرت و چندين سلف و خازن پالاينده (فيلتر) وجود دارند .طراحي اين دسته از منابع داراي پيچيدگي هايي است كه در منابع تغذيه خطي نظير آن را نمي توان يافت . در منابع تغذيه سوييچينگ با يك ترانسفورمر مي توان در خروجي چندين ولتاژ بدست آورد . يكي از اين ولتاژ هاي خروجي بايد براي رگولاسيون ولتاژ حلقه بازخورد استفاده شود .
تداخل فركانس راديويي در بار زياد، ديودهاي يكسوساز ممكن است تداخل فركانس بالاي ناچيزي ايجاد كنند . در كابل هاي فاقد حفاظ (شيلد) هوم القا مي كنند كه مي تواند در فركانس صوتي مشكل ساز باشد . به اين دليل كه جريان بطور ناگهاني قطع و وصل مي شود، اين دسته از منابع مستعد ايجاد تداخل فركانس راديويي و الكترومغناطيسي مي باشند . لذا براي كاهش تداخل بايد از پالايه (فيلتر)هاي تداخل الكترومغناطيسي و همچنين حفاظ هاي فركانس راديويي بهره جست . در منابع تغذيه سوييچينگ وجود سيمهاي ارتباطي بلند بين اجزاي مدار مي تواند كارايي پالايه (فيلتر) هاي فركانس بالا را كاهش دهد .
نويز الكترونيكي در ترمينال هاي خروجي در منابع تغذيه تنظيم نشده يك موجك (ريپل) با فركانس دو برابر برق شهري (۱۰۰ يا ۱۲۰هرتز) روي مولفه جريان مستقيم سوار خواهد شد .اين موجك مي تواند در دستگاههاي صوتي ايجاد هوم نموده و در دوربين هاي امنيتي سبب نوسان در شدت روشنايي تصوير يا اعوجاج شود. فركانس سوييچينگ سبب مي شود كه اين گونه منابع نويز بيشتري ايجاد كنند . در صورتي كه خروجي فيلتر نشود مي تواند در مدارات صوتي ايجاد نويز نموده و در مدارات ديجيتال نيز نوسانات ناخواسته ايجاد نمايد . به كمك خازن ها و ساير مدارات پالاينده (فيلترينگ) مي توان نويز را حذف نمود . در منابع تغذيه سوييچينگ مي توان با انتخاب فركانس سوييچينگ، نويز را از محدوده فركانس كاري دستگاه دور نگه داشت مثلاً در دستگاههاي صوتي مي توان فركانس سوييچينگ را بالاتر از محدوده شنوايي انتخاب نمود .
نويز الكترونيكي در ترمينال هاي ورودي مي تواند اعوجاج هارمونيك ايجاد نمايد ولي نويز فركانس بالاي آن ناچيز است . منابع تغذيه سوييچينگ ارزان قيمت مي تواند نويز الكتريكي حاصل از سوييچينگ وارد شبكه برق شهري نمايد كه اين سبب بروز تداخل با ساير دستگاههاي صوتي و تصويري كه به همان فاز وصل شده اند، ميگردد . منابع تغذيه سوييچينگ فاقد تصحيح ضريب توان نيز ممكن است اعوجاج هارمونيك ايجاد نمايند . در صورت استفاده از يك فيلتر تداخل الكترومغناطيسي بين پل ديودي و ترمينال هاي ورودي، مي توان از ايجاد نويز پيشگيري كرد .
نويز آكوستيك هوم بسيار ضعيفي ايجاد مي كنند كه عامل آن لرزش لايه هاي سيم پيچ ترانسفورمر مي باشد . معمولاً براي انسان قابل شنيدن نيست مگر اينكه منبع تغذيه داراي فن باشد، درست كار نكند يا اينكه فركانس سوييچينگ در محدوده قابل شنيدن باشد يا لايه هاي سيم پيچ ها در يكي از زير هارمونيك هاي فركانس كاري شروع به لرزش كند . در بعضي از منابع تغذيه سوييچينگ در حالت بدون بار فركانس كاري ممكن است در محدوده شنوايي انسان قرار گيرد و در نتيجه براي كساني كه مشكل هايپراكوسيس دارند قابل شنيدن باشد .
ضريب توان در منابع تغذيه داراي رگولاتور ضريب توان پايين است زيرا جريان در قله (پيك) ولتاژ سينوسي از خط كشيده مي شود . از اعداد خيلي پايين تا متوسط در تغيير است زيرا در يك منبع تغذيه سوييچينگ فاقد تصحيح ضريب توان، جريان در قله ولتاژ سينوسي از خط كشيده مي شود . در منابع تغذيه سوييچينگ تصحيح ضريب توان فعال يا غير فعال مي تواند اين مشكل را حل نموده و حتي در بعضي از كشورهاي اروپايي اين كار الزامي است . در يك منبع تغذيه خطي، مقاومت داخلي يك ترانسفورمر معمولاً حداكثر جريان را در هر تناوب محدود نموده و به اين ترتيب ضريب توان آن از يك منبع تغذيه سوييچينگ بهتر است .
جريان هجومي وارده به منبع در يك منبع تغذيه خطي در لحظه اتصال به برق شهري تا هنگامي كه شار مغناطيسي ترانسفورمر به يك حد پايدار برسد و خازن ها كاملاً شارژ شوند جريان هجومي بالا است . جريان هجومي فوق العاده بالاست و فقط توسط امپدانس ورودي منبع تغذيه و مقاومت هاي سري با خازن محدود مي گردد . خازن هاي پالاينده (فيلتر) خالي در ابتداي كار براي پر شدن جريان زيادي مي كشند كه بسيار بيشتر از جريان حالت عادي منبع مي باشد اين امر به اجزايي از مدار كه در معرض اين جريان هجومي قرار دارند فشار وارد نموده وانتخاب فيوز مناسب را مشكل مي كند .
خطر برق گرفتگي در منابع تغذيه داراي ترانسفورمر امكان زمين كردن بدنه و هسته ترانسفورمر وجود دارد . چنانچه عايق بين سيم پيچي اوليه و ثانويه از بين برود، خطر برق گرفتگي وجود دارد كه البته با طراحي صحيح مي توان جلو آنرا گرفت . منابع تغذيه خطي بدون ترانسفورمر ذاتاً خطرناك هستند . در منابع تغذيه خطي و سوييچينگ بايد ولتاژ ورودي و گاهي خروجي را ايزوله نمود . خط مرجع و بدنه دستگاه به ولتاژي برابر نصف ولتاژ برق شهر اما با امپدانس بالا متصل شده است مگر اينكه بدنه به زمين وصل شده باشد يا اينكه در ورودي منبع فيلتر تداخل الكترومغناطيسي موجود نباشد . بنابر مقررات مربوط به تداخل الكترومغناطيسي و فركانس راديويي، بيشتر منابع تغذيه سوييچينگ در ورودي خود قبل از پل ديودي داراي مدار فيلتر تداخل الكترومغناطيسي بوده كه از تعدادي خازن و سلف تشكيل شده است . دو خازن كه يكي به فاز و ديگري به نول وصل است به هم سري شده اند سر وسط يراي اتصال به زمين در نظر گرفته شده است . اين يك تقسيم ولتاژ خازني ايجاد مي كند كه خط مرجع دستگاه را به ولتاژي برابر نصف برق شهر متصل مي كند .امپدانس بالاي اين خط در كاربر يك حالت گزش خفيف ايجاد مي كند و مي توان از آن براي راه اندازي يك نمايشگر خطاي زمين استفاده كرد .
خطر آسيب به تجهيزات بسيار پايين است مگر اينكه بين سيم پيچي اوليه و ثانويه اتصال كوتاه پيش بيايد يا اينكه رگولاتور خراب شود . ممكن است بعلت خرابي دستگاه، ولتاژ خروجي زياد شود . فشار بر خازن ها مي تواند سبب تركيدن آنها شود .در برخي موارد ولتاژ شناور مي تواند به طبقه ورودي آمپليفايرها آسيب برساند . ولتاژ شناور توسط خازن هايي ايجاد مي شود كه اوليه و ثانويه منبع تغذيه سوييچينگ را به هم وصل مي كنند . چنانچه ثانويه به زمين وصل شود يك جريان لحظه اي و بالقوه مخرب از اين خازن عبور خواهد كرد .
[۱]
منابع
ويكيپدياي انگليسي
نشان خرد اين يك مقالهٔ خرد الكترونيك است. با گسترش آن به ويكيپديا كمك كنيد.
منابع: ويكي پديا و talagostar . com
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۸ شهريور ۱۳۹۶ساعت:
۱۰:۲۸:۱۸ توسط:شركت ساختماني موضوع:
پيشينه بشري
سنگنگارههاي بالاي مسكوئيت اسپرينگز
ساكنان اوليه و جماعت رهگذر
در طول ۱۰۰۰۰ سال گذشته يا بيشتر، مشخص شده كه چهار جامعه از بوميان آمريكا در اين منطقه زندگي كردهاند. اولين گروه شناختهشده، نوارس اسپرينگ پيپل، جامعهاي شكارچي-گردآورنده بودند و احتمالاً ۹۰۰۰ سال پيش وقتي هنوز درياچههاي كوچكي در دث ولي و درهٔ مجاورش، پانامينت ولي وجود داشته به اين منطقه آمدند. در آن زمان اقليم متعادلتر بوده و شكارهاي بزرگ هنوز فراوان بودهاند. ۵۰۰۰ سال پيش مسكوئيت فلت پيپل جايگزين نوراس اسپرينگ پيپل شدند. در حدود ۲۰۰۰ سال پيش ساراتوگا اسپرينگ پيپل به دث ولي آمدند كه تا آن موقع احتمالاً تبديل به يك بيابان گرم و خشك شدهبود. اين جامعه در شكار و گردآوري پيشرفتهتر و در صنايع دستي ماهرتر بودهاند. آنها همچنين طرحهاي سنگي اسرارآميزي در دره بر جاي گذاردهاند.
هزار سال پيش، چادرنشينان تيمبيشا (سابقاً شوشونه و همچنين پانامينت يا كوسو) به اين منطقه آمدند و به شكار حيوانات و جمعآوري لوبياي كهور و مغز كاج پينين پرداختند. به دليل اختلاف زياد ارتفاع بين ته دره و لبهٔ كوهها، به خصوص در غرب، جامعهٔ تيمبيشا به مهاجرت عمودي روي آوردند. اردوگاههاي زمستاني آنها در ته دره نزديك منابع آب بودهاست. با گذشت بهار و تابستان و گرمشدن هوا، علفها و ديگر گياهان غذايي در ارتفاعات بالاتر سبز ميشدند. در ماه نوامبر كه علفها و گياهان در بالاترين نقاط كوهها سبز ميشدند جامعهٔ تيمبيشا بعد از برداشت مغزهاي كاج براي فصل زمستان به پايين دره برميگشتند.
براي اولين بار، تب طلا در كاليفرنيا موجب شد تا افراد اروپايي نژاد منطقهٔ مجاورش را ببينند. در دسامبر ۱۸۴۹ دو گروه از سفيد پوستان كه در مجموع حدود ۱۰۰ ارابه داشتند در مسير گلد كانتري كاليفرنيا در حالي كه گمانميكردند در ميانبر الد اسپنيش تريل در حركتند، گم شدند و به طور كاملاً اتفاقي وارد دث ولي شدند. اينگروهها كه بنيت-آركين پارتي ناميدهشدند نتوانستند براي هفتهها راه خروجي از دره بيابند. آنها به آب تازه كه در بسياري از چشمههاي منطقه يافت ميشد دسترسي داشتند ولي مجبور بودند براي زندهماندن گاوهايشان را بخورند. آنها از چوب ارابههايشان براي پختن گوشتها و دودي كردنشان استفاده ميكردند. امروزه مكاني كه آنها در آنجا گير كردهبودند «برند وگنز كمپ» ناميده شدهاست كه در نزديكي تلماسههاست.
در نهايت آنها بعد از رها كردن ارابههايشان توانستند دره را ترك كنند. درست بعد از ترك دره يكي از زنان گروه برگشت و گفت: «خداحافظ درهٔ مرگ» و نام درهٔ مرگ را به درهاي كه از آن زجر كشيده بودند داد. ويليام لوئيس مانلي نيز از اعضاي اين گروه بود كه در شرححال نويسياش تحت عنوان دث ولي در ۴۹ روز به شرح اين سفر پرداخت و باعث شهرت يافتن اين منطقه شد (بعدها زمينشناسان به افتخار او درياچهاي كه ماقبل تاريخ، دث ولي را پر كرده بود، درياچه مانلي نام نهادند).
تيم بيست قاطر در دث ولي
لوكوموتيو تاريخي براي حمل بوره در دث ولي، موزهٔ فرنيس كريك، ايالات متحده، ژوئن ۱۹۹۳
اسكيدو در ۱۹۰۶
قلعهٔ اسكاتي در دست ساخت
كارگران شركتهاي غير نظامي محافظت در دث ولي
رونق و ركود
رسوبات تبخيري نظير نمكها، بورات و تالك از جمله سنگهاي معدني شناختهشدهاي بودند كه در منطقه يافت ميشدند و استخراجشان ساده و سودآور بود. بوره توسط رزي و ارن وينترز در نزديكي فرنيس كريك رنچ (بعدها گرينلند ناميده شد) در سال ۱۸۸۱ يافت شد. بعداً در همان سال، ايگل بوركس وركس اقدام به اولين عمليات تجاري مرتبط با بوره در دث ولي كرد. ويليام تل كولمن در اواخر سال ۱۸۸۳ يا اوايل ۱۸۸۴ كارخانهٔ ايگل بوركس وركس را تاسيس كرد و به فرآوري بوره تا ۱۸۸۸ ادامه داد. اين كارخانه سنگهاي معدني را استخراج و ذوب ميكرد تا براي تهيهٔ صابون و يا مصارف صنعتي، بوره توليد كند. محصول نهايي توسط تيمهاي بيست قاطر (در واقع هر تيم از ۱۸ قاطر و دو اسب تشكيل ميشد) در ارابههايي به گنجايش ۱۰ تن بار، به راهآهن موهاوي كه در ۲۶۶ كيلومتري دره بود منتقل ميشد. تيمها با متوسط سرعت سه كيلومتر بر ساعت حركت ميكردند و رفت و برگشت آنها ۳۰ روز طول ميكشيد. بعد از خريد حق امتياز بورهٔ كولمن در سال ۱۸۹۰ توسط فرنسيس مارين اسميت، نام تجاري بورهٔ تيم بيست قاطر توسط شركت بورهٔ سواحل پاسيفيك كه در مالكيت اسميت بود به ثبت رسيد. يك آگهي بازرگاني به ياد ماندني، از تصاوير ارابهها براي تبليغ صابونهاي دست دانهاي بوركسو و برنامههاي تلويزيوني و راديويي روزهاي دث ولي استفاده ميكرد. معدنكاري تا زمان سقوط امپراطوري كولمن ادامه يافت و تا اواخر دههٔ ۱۹۲۰ اين منطقه، بزرگتربن منبع بوره در جهان به حساب ميآمد. تشكيل فرنيس كريك كه در حدود ۴ تا ۶ ميليون سال قدمت دارد منبع اصلي مواد معدني بورات جمعشده از خشكزارهاي دث ولي است.
ماجراجويان ديگري نيز براي جستجو و استخراج رسوبات مس، طلا، سرب و نقره در دره ساكن شدند. دور بودن معادن و طبيعت خشن بيابان همان تكو توك ريسكپذيريها براي استخراج را نيز دشوارتر ميكرد. در دسامبر ۱۹۰۳، دو مرد از بالارات در جستجوي نقره بودند. يكي از آنها يك معدنكار از كار افتادهٔ ايرلندي به نام جك كين و ديگري يك قصاب تكچشم باسكي به نام دومينگو اتچارن بود. كين كاملاً اتفاقي يك برآمدگي بزرگ از طلاي خالص را در محدودهٔ كاري مشترك كشف كرد و آن معدن را كين واندر ماين ناميد. اين كشف كين موجب به راهافتادن تب طلاي زودگذري در منطقه شد. كين واندر ماين به همره معادني در ريوليت، اسكيدو و هاريسبورگ تنها معادني بودند كه استخراج سنگهاي معدنيشان به صرفه بود. شايعات كاملاً ساختگي نظير شايعهٔ ليدفيلد نيز وجود داشت، اما اغلب ماجراجوييها و ريسكپذيريها پس از ناكام ماندن تلاشها براي اثبات شواهدي مبني بر وجود سنگهاي معدني به قدر كافي، به سرعت خاتمه مييافت (هماكنون اين معادن سراسر منطقه را پر كردهاند و خطري جدي براي كساني كه وارد آنها ميشوند محسوب ميشوند). شهرهايي كه به سرعت در كنار اين معادن ظاهر شدند در طي اولين دهه از سدهٔ بيستم به سرعت توسعه يافتند ولي به زودي پس از هراس ۱۹۰۷ خالي از سكنه شدند.
گردشگري اوليه
اولين امكانات گردشگري مستند در دث ولي چادرهاي بودند كه در دههٔ ۱۹۲۰ در مكان كنوني استوپايپ ولز برپا شدند. مردم به سوي استراحتگاههاي ساخته شده در اطراف چشمههاي طبيعي كه گمان ميكردند خواص درماني و نشاط بخشي دارند هجوم آوردند. در سال ۱۹۲۷ پاسيفيك كست بوركس اقامتگاههاي كاركنانش در فرنس كريك رنچ را به يك استراحتگاه منتقل نمود و «استراحتگاه و شركت فرنس كريك» را تاسيس كرد. چشمهٔ نهر فرنس براي توسعهٔ استراحتگاه تحت كنترل درآمد. با پخش و منحرف شدن آب نهر فرنس، تالابها و ماندابهاي اطراف كوچكتر شدند.
دره به سرعت به يك مقصد گردشگري در زمستان تبديل شد. تسهيلات و امكانات گردشگري ديگري نيز فراهم شد كه در ابتدا خصوصي بودند ولي بعداً دربها به روي عموم باز شد. قابل توجهترين آنها، عمارت دث ولي بود كه بيشتر با نام قلعهٔ اسكاتي شناخته ميشد. اين عمارت بزرگ كه به سبك احياي اسپانيايي ساخته شده بود در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ به يك هتل و يك جاذبهٔ گردشگري (عمدتاً به خاطر شهرت دث ولي اسكاتي) تبديل شد. دث ولي اسكاتي، با نام اصلي والتر اسكات، يك معدنكار طلا بود كه وانمود ميكرد مالك «قلعهاش» ميباشد و ادعا ميكرد آن را از سود حاصل از استخراج طلا ساخته است. هيچ يك از ادعاهاي او درست نبود، ولي مالك اصلي، آلبرت موسي جانسون كه يك ميليونر شيكاگويي بود، به اين شايعات دامن ميزد. وقتي خبرنگاران از آلبرت موسي جانسون دربارهٔ رابطهاش با قلعهٔ اسكاتي ميپرسيدند، او جواب ميداد كه حسابدار آقاي اسكاتي است.
حفاظت و بعد از آن
رئيسجمهور هربرت هوور در ۱۱ فوريهٔ ۱۹۳۳، دث ولي و مناطق اطرافش را يادبود ملي اعلام كرد، بدين ترتيب زراعت در تقريباً ۲ ميليون هكتار (۸٬۰۰۰ كيلومترمربع) از جنوب شرقي كاليفرنيا و قسمتهاي كوچكي از جنوب غربي نوادا ممنوع شد. ۱۲ شركت با استفاده از نيروي كار سپاه حفاظت مردم در دورهٔ ركود اقتصادي بزرگ و اوايل دههٔ ۱۹۴۰ به فعاليت در دث ولي مشغول بودند. آنها سربازخانه ساختند، ۸۰۰ كيلومتر از جادهها را درجهبندي كردند، خطوط تلفن و لولههاي آب را نصب كردند و در مجموع ۷۶ ساختمان بنا كردند. براي سرخپوستان شوشوني در رشتهكوه پانامينت، پيادروهايي ساختند كه مناظري جذاب و تماشايي دارند، همچنين دهكدهاي خشتي، خشكشويي و بقالي نيز ساختند. پنج اردوگاه، چندين دستشويي و يك ميدان فرود براي هواپيماها ساخته شد و تسهيلات و امكاناتي براي اردو زدن در آنجا نيز فراهم شد.
پيشينه زمينشناسي
بستر و گروه پرهامپ
ريفت و رسوبگذاري
فشرده شدن و بالا آمدن
كشيده شدن و درياچهها
زيستشناسي
فعاليتها
جستارهاي وابسته
منابع
پيوند به بيرون
در ويكيانبار پروندههايي دربارهٔ پارك ملي دث ولي موجود است.
منابع: ويكي پديا و talagostar . com
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۸ شهريور ۱۳۹۶ساعت:
۱۰:۲۷:۳۸ توسط:شركت ساختماني موضوع:
بهينهسازي توان
از ويكيپديا، دانشنامهٔ آزاد
اين مقاله نيازمند ويكيسازي است. لطفاً با توجه به راهنماي ويرايش و شيوهنامه، محتواي آن را بهبود بخشيد.
بهينهسازي توان اشاره دارد به استفاده از ابزارهاي اتوماسيون طراحي الكترونيك براي بهينه كردن (كاهش) مصرف توان يك طراحي ديجيتال، ضمن حفظ كارايي.
محتويات
۱ مقدمه و تاريخچه
۲ تحليل توان مدارهاي CMOS
۳ بهينهسازي توان سطح مدار
۴ استنتاج منطقي براي توان پايين
۵ پشتيباني با توجه به توان EDA
۶ منابع
مقدمه و تاريخچه
سرعت و پيچيدگي فزاينده طراحيهاي امروز افزايش قابل توجهي در مصرف توان چيپهاي مجتمع مقياس خيلي بزرگ (VLSI) را ايجاب ميكند. براي پرداختن به اين چالش، محققان تكنيكهاي طراحي بسيار متفاوتي ارائه كردهاند تا توان را كاهش دهند. پيچيدگي آي سيهاي امروزي، با بيش از ۱۰۰ ميليون ترانزيستور، با سنجش زمان بيش از ۱ گيگاهرتز، به معني اين است كه بهينهسازي دستي توان بطور ناميد كنندهاي آهسته و با احتمال زياد وقوع خطا ميباشد. ابزارهاي طراحي با كمك كامپيوتر (CAD) و متدلوژيها الزامي هستند.
يكي از ويژگيهاي كليدي اي كه منجر به موفقيت تكنولوژي نيمرساناي اكسيد فلزي مكمل، يا CMOS، شد مصرف توان كم ذاتي آن بود. به اين معني كه طراحان مدار و ابزارهاي اتوماسيون طراحي الكترونيك (EDA) ميتوانند روي بيشينه ساختن عملكرد مدار و كمينه نمودن فضاي مدار تمركز كنند. يكي ديگر از ويژگيهاي جالب تكنولوژي CMOS خواص مقياس گذاري مطلوب آن است كه اجازه يك كاهش ثابت در اندازه ويژگي را ميدهد (رجوع كنيد به قانون مور)، كه كار كردن با فركانس ساعت بيشتر را براي سيستمهاي بسيار پيچيدهتر روي تنها يك چيپ مقدور ميسازد. نگراني مصرف توان با پيدايش اولين سيستمهاي الكترونيكي قابل حمل در اواخر دهه ۱۹۸۰ پا به عرصه گذاشت. در اين بازار عمر باتري يك عامل قطعي براي موفقيت تجاري محصول ميباشد. يك واقعيت ديگر كه تقريباً در همان زمان آشكار شد اين بود كه اجتماع فزاينده عوامل فعال بيشتر در هر ناحيه die منجر به مصرف انرژي زياد يك مدار مجتمع به طور جلوگيري كننده ميشود. يك سطح قطعي بالاي توان نه تنها به دلايل اقتصادي و محيطي نا مطلوب است بلكه مشكل اتلاف گرما را نيز بوجود ميآورد. به منظور اين كه دستگاه تحت ميزان دماي قابل قبولي در حال كار كردن نگاه داشته شود، گرماي زياد ممكن است مستلزم سيستمهاي رفع گرماي گرانقيمت باشد.
اين عوامل در افزايش توان به عنوان يك پارامتر مهم طراحي به ميزان برابر با عملكرد و اندازهdie شركت داشتهاند. در واقع مصرف توان به عنوان يك عامل محدود كننده در ادامه مقياس گذاري فناوري CMOS انگاشته ميشود. براي پاسخ به اين چالش تقريباً در دهه اخير، تحقيق فشرده در توسعه ابزارهاي طراحي به كمك كامپيوتر (CAD) گنجانده شده كه اشاره به مسئله بهينهسازي توان دارد. تلاشهاي ابتدايي به مدار و ابزارهاي سطح منطق معطوف شده بودند زيرا در اين سطح ابزارهاي CAD كامل تر بوده و توانايي مانور بهتري در اين زمينهها وجود داشتهاست. امروز بيشتر تحقيق حول ابزارهاي CAD، سيستم يا بهينهسازي سطح معماري را هدف قرار ميدهد كه بطور بالقوه اثر كلي بيشتري با توجه به وسعت عملكرد آنها دارند.
به اضافه ابزارهاي بهينهسازي، تكنيكهاي كارامد براي تخمين توان لازم است، هر دو به عنوان يك نشانگر مستقل كه مصرف مدار با برخي مقادير هدف مواجه ميشود و به عنوان يك نشانگر وابسته مزيتهاي توان گزينههاي متفاوت طي جستجوي فضاي طراحي.
تحليل توان مدارهاي CMOS
مصرف توان مدارهاي CMOS ديجيتال كلاً بر حسب سه مولفه در نظر گرفته ميشوند:
مولفه توان پويا، مرتبط با پر و خالي شدن خازن در خروجي درگاه.
مولفه توان اتصال كوتاه. در هنگام انتقال خط ورودي از يك سطح ولتاژ به ديگري، مدت زماني وجود دارد كه هر دو انتقال PMOS و NMOS در حال اجرا هستند، كه در نتيجه باعث ايجاد يك مسير از VDD به زمين ميشود.
مولفه توان ايستا، به علت نشت، كه حتي وقتي مدار به برق وصل نيست وجود دارد. اين، بطور پي در پي، تشكيل شده از دو جزء- درگاه به نشت منبع، كه اغلب با تونل زدن، مستقيماً از طريق عايق درگاه نشت ميكند، و نشت تخليه منبع كه هم به تونل زدن و هم به رسانش زير آستانهاي نسبت داده شدهاست. سهم جزء توان ايستا نسبت به عدد توان كل در عصر طراحي زير ريزسنجهاي عميق(DSM) حاضر بسيار سريع در حال رشد است.
توان ميتواند در سطوح بالاتر جزئيات تخمين زده شود. سطوح انتزاعي بالاتر سريعتر بوده و قابليت كار با مدارهاي بزرگتر را داراست، ولي دقت كمتري دارد. سطوح اصلي عبارتند از:
تخمين توان سطح مدار، با استفاده از يك شبيهساز مدار مانند اسپايس (SPICE)
تخمين توان ايستا از مسيرهاي ورودي استفاده نميكند، ولي از ارقام ورودي استفاده مينمايد. مشابه با تحليل زمان ايستا.
تخمين توان سطح منطق، معمولاً پيوند يافته به شبيهسازي منطق.
تحليل در سطح ثبت-انتقال. سريع و با ظرفيت بلا اما نه با دقت كافي.
بهينهسازي توان سطح مدار
تكنيكهاي متفاوت بسياري استفاده ميشوند تا مصرف توان در سطح مدار را كاهش دهند. برخي از موارد اصلي آنها عبارتند از:
اندازهگيري ترانزيستور: تنظيم اندازه هر درگاه يا ترانزيستور براي حداقل توان.
مقياس گذاري ولتاژ: منابع ضعيف تر ولتاژ توان كمتري مصرف ميكنند ولي آهستهتر كار ميكنند.
مناطق جداي ولتاژ: قطعات مختلف ميتوانند تحت ولتاژهاي متفاوتي، با ذخيره توان، كار كنند. اين تمرين طراحي ممكن است زماني كه دو قطعه با منابع ولتاژ مختلف با يكديگر ارتباط برقرار ميكنند، احتياج به استفاده از تعويض كنندههاي سطح داشته باشد.
متغير VDD: ولتاژ براي يك قطعه ميتواند طي عمليات تغيير كند - ولتاژ بالا (و توان بالا) وقتي كه قطعه نياز دارد تا سريع كار كند، ولتاژ پايين زماني كه عمليات با سرعت پائين قابل قبول است. ولتاژهاي آستانهاي چندگانه: فرايندهاي مدرن ميتوانند ترانزيستورها را با آستانههاي مختلف بسازند. توان ميتواند با استفاده از تركيبي از ترانزيستورهاي CMOS با دو يا چند ولتاژ آستانه متفاوت ذخيره شود. در سادهترين حالت دو آستانه متفاوت وجود دارد، كه معمولاً ولتاژ آستانه بالا(High-Vt) و ولتاژ آستانه پايين(Low-Vt) خوانده ميشوند، كه Vt به جاي ولتاژ آستانه قرار ميگيرد. ترانزيستورهاي آستانه بالا آهستهتر ولي با نشت كمتر ميباشند، و ميتوانند در مدارهاي غير حساس استفاده شوند.
درگاه گذاري توان: اين تكنيك از ترانزيستورهاي سليپ با ولتاژ آستانه بالا كه يك قطعه مدار را زماني كه قطعه وصل نيست قطع ميكنند، استفاده ميكند. اندازهگيري ترانزيستور سليپ يك پارامتر مهم طراحي است. اين تكنيك، كه با نام MTCMOS، يا CMOS چند آستانهاي نيز شناخته ميشود توان stand-by يا نشت را كاهش داده، و همچنين ارزيابي iddq را مقدور ميسازند.
ترانزيستورهاي با كانال طولاني: ترانزيستورهاي با حداقل طول بيشتر نشت كمتري دارند، اما بزرگتر و كندتر اند.
حالتهاي پشته سازي و توقف: درگاههاي منطقي ممكن است طي حالتهاي ورودي معادل بطور متفاوت نشت كنند (مثلاً ۱۰ در درگاه نند، كه مخالف ۰۱ است). ماشينهاي حالت ممكن است در حالتهاي معيني نشت كمتري داشته باشند.
سبكهاي منطق: منطق ايستا و پويا، براي مثال، مبادلههاي سرعت/توان مختلفي دارند.
استنتاج منطقي براي توان پايين
استنتاج منطقي ميتواند به روشهاي گوناگوني نيز بهينه شود تا مصرف توان را تحت كنترل نگاه دارد. جزئيات مرهعل زير ميتواند اثر مهمي رويه بهينهسازي توان داشته باشد:
درگاه گذاري ساعت
فاكتورگيري منطقي
بهينهسازي بياهميت
تعادل مسير
تكنولوژي نقشهبرداري
رمز گذاري حالت
تجزيه ماشين حالت كراندار
دوباره زمانبندي كردن
پشتيباني با توجه به توان EDA
فرمتهاي فايلي وجود دارند كه ميتوانند جهت نوشتن فايلهاي طراحي كه هدف توان و پيادهسازي يك طراحي را مشخص ميكنند، استفاده شوند. اطلاعات در اين فايلها ابزارهاي EDA را قادر ميسازند تا بطور خودكار ويژگيهاي كنترل توان را درج كند و مطابقت نتيجه با هدف را بيازمايد. IEEE DASC منزلگاهي براي توسعه اين فرمت در قالب كار گروه IEEE P۱۸۰۱ فراهم ميسازد. در طول سال ۲۰۰۶ و دو ماه اول ۲۰۰۷ هر دوي فرمت توان يكپارچه و فرمت توان معمول توسعه داده شدند تا ابزارهاي گوناگون را پشتيباني كنند. كار گروههاي IEEE P۱۸۰۱ با هدف ايجاد همگرايي اين دو استاندارد فعاليت ميكند.
منابع
كتاب راهنماي اتوماسيون طراحي الكترونيك براي مدارهاي مجتمع، توسط Lavagno, Martin، و Scheffer، شابك ۰-۸۴۹۳-۳۰۹۶-۳ بررسي در زمينهاي كه خلاصه فوق، با مجوز، از آن برگرفته شده.
مدارهاي مجتمع ديجيتال، چاپ دوم [۱]، Jan M. Rabaey, Anantha Chandrakasan و Borivoje Nikolic، شابك ۰-۱۳-۰۹۰۹۹۶-۳، انتشارات: Prentice Hall
منابع: ويكي پديا و talagostar . com
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۸ شهريور ۱۳۹۶ساعت:
۱۰:۲۷:۰۰ توسط:شركت ساختماني موضوع:
كفسازي خاكستر-آهك
از ويكيپديا، دانشنامهٔ آزاد
كف سازي خاكستر- آهك (انگليسي: Lime-ash floor) نوع به صرفه ساخت كف در قرن ۱۵ تا ۱۹ براي طبقات فوقاني در قسمتهايي از لندن بود كه سنگ آهك يا گچ به راحتي در دسترس بود. اين نوع كف سازي محكم، انعطافپذير و عايق حرارتي و صوتي خوبي محسوب ميشود.
محتويات
۱ تاريخچه
۲ ساخت و ساز
۳ تنوع جغرافيايي
۴ جستارهاي وابسته
۵ منابع
تاريخچه
خانهاي در يورك شاير كه در آن از كف سازي خاكستر- آهك استفاده شده است.
خاكستر- آهك پس مانده نهايي يك كوره چوب سوز پخت آهك است كه شامل آهك هدر رفته و خاكستر چوب ميباشد. اين كورهها در اوايل دهه ۱۴۰۰ متداول شد و همچنان مورد استفاده قرار گرفت تا زماني كه فن آوري جديد در اواخر دهه ۱۸۰۰ جايگزين آن شد. خاكستر- آهك ميتواند در كوره با سوخت زغال سنگ نيز ساخته شود. در مناطقي كه سنگ گچ وجود داشت، آنها به عنوان پلاستر كف شناخته ميشدند. خاكستر- آهك در طبقات فوقاني خانههاي خرده مالكان و در خانههاي بزرگ مثل هاردويك هال در دربي شاير مورد استفاده قرار ميگرفت و سطح روي آن به وسيله مخلوطي از سفيده تخم مرغ، شيردلمه شده و ژلاتين ماهي جلا داده ميشد. سطح زيرين آن ميتوانست دست نخورده باقي بماند يا به وسيله پلاستر آهك صاف شود. در روش ديگراين امكان وجود داشت كه تيرآهن طبقه به وسيله تخته كوبي مرسوم و پلاستر سقف پوشيده شود.
اسحاق وير در كتاب بدنه كاملي از معماري (۱۷۵۶) به زيبايي كف پلاستر شده با مخلوطي از مواد ديگر در مقايسه با گرانيت اشاره ميكند.
ساخت و ساز
كف خاكستر- آهك به طور معمول در طبقات فوقاني يك ساختمان به كار برده ميشود. ميتوان انتظار داشت كه تير آهنهاي كف كه به فاصله ۴۰۰ميليمتري از يكديگر قرار گرفتهاند نمايان باشند، بنابراين بستري از ني به عنوان پوشش روي تير آهنها قرار داده ميشود كه به وسيله تخته كوبي چوبهاي بلوط روي آنها محكم ميشوند. يك دوغاب ۵۰ ميليمتري از تركيب خاكستر- آهك روي مصالح زيرين ريخته ميشود كه تا زماني كه خاكستر- آهك خشك شود آن را محافظت ميكند، بستر ني به عنوان حائل عمل ميكند و تخته كوبها به استحكام كف كمك ميكند. با اين حال تخته كوبها كه محكم به تير آهنها ثابت شدهاند كه مانع حركت كف شوند بايد در طول عمر خود كه ممكن است چند قرن باشد تغييرات ساختاري را تحمل كنند.
تركيب خاكستر- آهك با توجه به مصالحي كه به صورت بومي در دسترس هستند متفاوت است:
آهك - به عنوان چسبي كه حاوي ذرات سنگ آهك خام و آهك بيش از حد سوخته ميباشد.
• خاكستر سوخت- اين ماده پوزولاني جزء اصلي خودSi(OH)۴ با يون Ca۲ را در يك واكنش پوزولاني به هم متصل ميكند. اين ماده حاوي چوب سوخته يا زغال سنگ ميباشد.
سنگ گچ براي كمك به جا انداختن
خاك رس با قطعاتي از آجر شكسته و كاشي، يك ماده پوزولاني ديگر
سيليس يا شن كه به عنوان يك متراكم كننده عمل ميكند
پس ماندههاي ديگر- گياهي يا حيواني و يا حباب هوا.
نايجل و مري كر در كتاب زندگي لينكلن شاير، نوامبر ۱۹۸۷ مينويسند: يك مخلوط سنتي در ناتينگهام شاير، همشاير شمالي، لينكلن شاير جنوبي استفاده ميشد كه تركيب آن يك سوم آهك، يك سوم خاكسترو يك سوم خاك رس و كود اسب بود آنها به آن خون اضافه كردند و گاهي نيز موي اسب در اين تركيب به كار ميرفت.
بروز مشكلات
بعد از استفاده طولاني مدت ممكن است سطح شروع به شكستن كند: كه ميتواند ناديده گرفته شود يا يك لايه اضافي تركيب خاكستر- آهك روي كف ترك خورده قرار بگيرد. اين اقدام اغلب در گذشته صورت ميگرفت اما باعث افزايش وزن سازه بنا ميشد. رطوبت ميتواند باعث شود قارچها مواد بستر را بپوسانند يا حشرات باعث تحليل رفتن تخته كوبيها و مطمئناً تيرآهنها شوند و كف را از بين ببرند. ضربه زدن از طريق داكتهاي خدماتي بدون دقت و همچنين اضافه بار كه به منظور تغيير كاربري يا اضافه كردن ديوارهاي پارتيشن صورت ميگيرد ميتواند باعث تخريب طبقات شود.
ايجاد يك كف جديد
خاكستر- آهك به طور كلي ديگر در دسترس نيست، بنابراين تعميرات و بازسازي معمولاً به وسيله تركيبي از بطانه آهك، خاكستر زغال سنگ، گچ، خاك رس لومي سوخته و كاشي خرد شده سوخته صورت ميگيرد، به اين تركيب كراتين (طبيعي) يا سديم سيترات (توليدي) اضافه ميشود. مصالح بستر به وسيله نيهاي آبي ۱۵۰۰ ميليمتري يا سبوس گندم زمستانه كه يكي از مقاومترين انواع كاه ميباشد و تخته كوبي با چوب بلوط كه ميتواند به فاصله هر ۱۲۰۰ ميلي متركار گذاشته شود ترميم ميشود.
تنوع جغرافيايي
خاكستر- آهك عمدتاً در دربي شاير، چشاير، شراپ شاير، هرفوردشاير، در مرزهاي ولز، ستافوردشاير، لستر شاير، ورسست شاير و وارويك شاير، لينكلن شاير، ناتينگهام شاير و قسمتهاي زيادي از يورك شاير يافت ميشود. برخي از كف سازيها به خصوص در اطراف نيووارك تقريباً به طور كامل از گچ ساخته شدهاند.
جستارهاي وابسته
كاهگل
خاك كوبيده
بلوك كاه
منابع
مشاركتكنندگان ويكيپديا. «Lime-ash floor». در دانشنامهٔ ويكيپدياي انگليسي ، بازبينيشده در ۳ ژوئن ۲۰۱۵.
منابع: ويكي پديا و talagostar . com
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۸ شهريور ۱۳۹۶ساعت:
۱۰:۲۶:۱۸ توسط:شركت ساختماني موضوع:
بلوك كاه
از ويكيپديا، دانشنامهٔ آزاد
خانهاي با بلوك كاه
استفاده از بلوك كاه (به انگليسي: Strawbale) يا همان بلوك كاهي در صنعت ساختمان به دليل پايداري، سهولت نصب و صرفه جويي در مصرف انرژي از جمله سيستمهاي جديد اين صنعت ميباشد. با توجه به نياز شديد جامعه به مسكن و رشد روزافزون جمعيت و بحرانهاي زيست محيطي، و لزوم توسعه پايدار به معناي: ۱-كاهش مصرف منابع غير قابل تجديد، ۲-توسعه محيط طبيعي و ۳-حذف يا كاهش مصرف مواد سمي و يا آسيب رساندن بر طبيعت در صنعت ساختمان سازي، لذا استفاده از سيستمي جديد در صنعت ساختمان مشهود ميباشد.[۱]
بلوك كاه راه هوشمندانه براي ساخت ديوارهاي ساختمان در هر اقليم آب و هوايي ميباشد. ساختن ساختمان به روش استفاده از بلوك كاه براي اولين بار در ايالات متحده آمريكا در سال ۱۸۰۰شروع شد، و در انگلستان در سال ۱۹۹۴ استفاده از اين روش ساخت رايج شد. طبيعت قابل دسترس بودن كاه و ارزان بودن سيستم نسبت به ديگر سيستمها باعث رشد سريع اين سيستم شده است.
اين نوع مصالح از فشرده شدن كاه به صورت بلوكهاي مكعبي شكل به دست ميآيد كه براي ساخت ديوارهاي ساختمان مورد استفاده قرار ميگيرد. ابعاد مصرفي اين بلوكهاي كاهي شكل۴۵۰*۹۰۰* ۳۵۰ ميباشد. اين سيستم از روي هم قرار دادن اين بلوكها در داخل فريمهاي چوبي است كه جدارههاي اصلي بنا ساخته ميشود. فريمهاي چوبي از چوب درخت فندق ساخته ميشود. فريمها را به الوارهاي چوبي كف متصل ميكنند و سپس بلوكهاي كاهي را در آنها قرار ميدهند. سبك بودن اين سيستم باعث كاهش نيروهاي اينرسي در هنگام زمين لرزه خواهد شد و به اين صورت از ويران شدن ساختمان جلو گيري ميشود.[۲]
محتويات
۱ مزايا
۲ معايب
۳ اندود
۴ فنداسيون
۵ اجراي تاسيسات
۶ اجراي سقف
۷ منابع
۸ پيوند به بيرون
مزايا
قابليت دسترسي آسان، قيمت ارزان، انعطافپذيري بالا، سازگاري با محيط زيست، كاهش گازهاي گل خانهاي، صرفه جويي در منابع انرژي، سهولت و سرعت در اجرا، عايق صوتي، وزن سبك، مقاوم در برابر زلزله
معايب
حداكثر طول مجاز براي استفاده از اين مصالح ۶ متر ميباشد.
بازشوها در اين نوع ديوار نبايد از ۵۰٪ مساحت ديوارهها بيشتر باشد.
حداكثر ارتفاع ساختمان، ۲ طبقه ميباشد.[۳]
اندود
ساخت وساز با بلوك كاه
اندود به كار رفته بر روي بلوكهاي كاهي بايد كاملاً طبيعي باشد. انواع پلاسترها (اندود كاه گل يا چوب، گچ، .....) به ضخامتcm 2.۵ از اين جمله هستند. در مناطق سردسيراستفاده از اين سازه به اين شكل است كه يك لايه بخار بند بر روي بلوكها كشيده و سپس اندود نهايي ميكنند.[۴]
فنداسيون
سنگهاي محلي با شبكه كف تخته و الوار
بلوكهاي سفالي با شبكه كف تخته و الوار
فنداسيون بتني
استفاده از ضايعات در تاير ماشين
اجراي تاسيسات
بعد از اجراي فنداسيون مسير تاسيسات الكتريكي و تاسيسات مكانيكي (كليد، پريز، و.....)را مشخص كرده، و كابلها را به فريمها با استفاده از ميخ چوبي متصل ميكنند.
اجراي سقف
فريمهاي چوبي از قبل ساخته شده را بر روي بلوكهاي كاهي قرار ميدهند، سپس داخل آن را با كاه پر كرده و روي آن را با ورق چوبي ميپوشانند. اين كار را براي عايق كردن هر چه بيشتر سقف انجام ميدهند. بعد از اتمام، فريمهاي چوبي را با كابل به بلوكهاي كاهي ميبندند.[۵]
منابع
كتاب معماري پايدار تاليف سيد احسان صيادي - سيد مهدي مداحي - علي محمدبور
منابع: ويكي پديا و talagostar . com
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۸ شهريور ۱۳۹۶ساعت:
۱۰:۲۵:۳۲ توسط:شركت ساختماني موضوع:
ملات گل
از ويكيپديا، دانشنامهٔ آزاد
ملات گل با تركيب آب و خاك و ورز دادن ساخته ميشود.
محتويات
۱ كاربرد
۲ خصوصيات
۳ ريگ بوم
۴ منابع
كاربرد
از اين ملات در طاق زنيهايي ك با خشت خام انجام ميگيرد استفاده ميشود.
خصوصيات
گيرايي ملات گل هنگام اجرا بسيار پايين است. براي چسبندگي بيشتر خشت با ملات گل موقع ساخت خشت، روي خشت را پنجه مياندازند تا موقع اجرا گل داخل محلهاي ايجاد شده فرو رفته و باعث چسبندگي ملات با خشت شود. اين ملات پس از خشك شدن ترك ميخورد و موجب از بين رفتن اتصال رجها ميشود، چنانچه در خاك ملات ماسههاي ريزدانه وجود داشته باشد مقاومت ملات افزايش پيدا ميكند و ترك خوردن آن از بين ميرود. به همين دليل از خاكي بنام ماسه خاكي استفاده ميكنند. اين ملات در هواي آزاد خشك ميشود و از نوع ملاتهاي هوا زي است. معماران سنتي عقيده دارند كه تمام ملاتهايي كه تهيه ميشود بايد پس از جدا كردن مصالح مورد نياز مطابق نياز ملات به آن آب اضافه شود، اضافه كردن ملات به آب كيفيت و چسبندگي آن را پايين ميآورد.
ريگ بوم
در صورتي كه ميزان خاك رس ملات گل پايين باشد، در اصطلاح به آن ريگ بوم ميگويند.[۱]
منابع
دكتر محمود گلابچي، آيدين جواني ديزجي- فن شناس معماري ايران
گلابچي و جواني ديزجي، محمود وآيدين. فن شناسي معماري ايران. انتشارات دانشگاه تهران، 1392.
ملات قيرچارو
از ويكيپديا، دانشنامهٔ آزاد
ملات قيرچارو آميختهاي از شيرهٔ آهك و شيرهٔ سوختهٔ انگور يا خرما (بجاي آب) و گل رس مرغوب مانند گل كوزهگري و شكرسنگ (گاورس) است.[۱]
خصوصيات
اين ملات پس از گيرش كامل بسيار سخت ميشود و مقاوم در برابر رطوبت و نفوذ آب است، به همين علت اغلب از اين ملات در بامها براي جلوگيري از نفوذ رطوبت استفاده ميشود.[۲]
منابع
دكتر محمود گلابچي، آيدين جواني ديزجي- فن شناسي معماري ايران
دكتر محمود گلابچي، آيدين جواني ديزجي- فن شناسي معماري ايران
دكتر محمود گلابچي، آيدين جواني ديزجي- فن شناسي معماري ايران
رده:
ملاتها
منابع: ويكي پديا و talagostar . com
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۸ شهريور ۱۳۹۶ساعت:
۱۰:۲۴:۵۵ توسط:شركت ساختماني موضوع:
پوشش نفوذگر كريستالشونده
از ويكيپديا، دانشنامهٔ آزاد
اين مقاله نيازمند تميزكاري است. لطفاً تا جاي امكان آنرا از نظر املا، انشا، چيدمان و درستي بهتر كنيد، سپس اين برچسب را برداريد. محتويات اين مقاله ممكن است غير قابل اعتماد و نادرست يا جانبدارانه باشد يا قوانين حقوق پديدآورندگان را نقض كرده باشد.
اين مقاله نيازمند ويكيسازي است. لطفاً با توجه به راهنماي ويرايش و شيوهنامه، محتواي آن را بهبود بخشيد.
پوشش نفوذگر كريستال شونده در حال حاضر بتن مهمترين و پرمصرفترين ماده در سازههاي مدرن و مهندسي عمران ميباشد. اكثر سدها، تونلها، كانالها، پلها، پايلها، خطوط لول هف سقفها، جادهها، مخازن، استخرها، سكوها و ساختمانها و... بتني ميباشد. بتن علي رغم استحكام ذاتي، به دليل معايبي چون ضعف در آب بندي، مقاومت شيميايي پايين، مقاومت كم در برابر ضربه، تخلخل ذاتي، انعطافپذيري محدود، مقاومت سايشي ضعيف و... نيازمند محافظت و تقويت ميباشد.
در شرايط كاربري، شرايط محيطي مختلف و يا تحت تأثير بارهاي تحميلي، تنشهاي گوناگون به صور مختلف به سازه بتني وارد ميشود. بر اساس طبيعت حملات و فاكتورهاي موجود، عوامل مخرب به سه دسته تأثيرات فيزيكي، شيميايي و مكانيكي تقسيم ميشوند. تأثيرات شيميايي و فيزيكي ميتوانند منجر به آسيبهايي گردند كه از آن به خوردگي بتن ياد مي شودو تأثيرات مكانيكي منجر به پديدههايي چون فرسودگي و پارگي و گسيختگي ميگردند كه به نوبه خود نامطلوب و نيازمند ترميم هستند.
تحميل هزينههاي هنگفت جهت رفع نقايص فوق و حتي تعويض بخشهايي از سازه و همچنين لزوم حفظ و نگهداري منابع اوليه، دلايل اصلي بر لزوم ارائه راهكار در ترميم، محافظت و آب بندي سازههاي بتني محسوب ميگردد. دركليه اين موارد، بالا بردن مقاومت بتن با استفاده از افزودنيهاي خاص يا تغيير نسبت اختلاط بتن، استفاده از سيمانهاي مقاوم در برابر سولفوناتها، افزايش حجم منافذ بتن با استفاده از افزودنيهاي خاص و ايجاد حبابهاي ريز هوا در عمق بتن به جهت ممانعت از يخ زدگي بتن، اعمال پوشش مناسب و مقاوم در برابر حملات شيميايي، توليد بتن متراكم تر و نفوذناپذير تر، اعمال پوششهاي ضد ضربه و ضد سايش به جهت محافظت از سطوح بتني، استفاده از جايگزينهاي سيمان، كاهش نسبت آب به سيمان، تأمين روكش بتني به حد كافي در اطراف آرماتورها، رعايت كامل شرايط لازم جهت بتن و مراحل بتن ريزي، محافظت كافي و... همگي از جمله راهكارهاي مؤثر پيشگيري از تخريبات ناشي از عوامل مخرب ميباشند. مواد نفوذگر و كريستال شونده با قابليت واكنش اجزا تشكيل دهنده با رطوبت و اجزاي بتن، تشكيل كريستالهاي نا محلول و ايجاد ساختار يكپارچه با بتن و متعاقب آن نفوذ در عمق بتن و آب بندي و محافظت داخلي، بعنوان يكي از مؤثرترين سيستمهاي آب بندي و محافظت سازههاي بتني به حساب ميآيند. اين مواد تأثير منفي عوامل مخرب بتن را به حداقل رسانده، عمر سازه بتني را افزايش داده و هزينه تعميرات و نگهداري سازهها به ميزان قابل توجهي افزايش ميدهند. در اين مقاله بر نحوه عملكرد مواد نفوذگر كريستال شونده به عنوان افزودني در طرح اختلاط بتن و يا به عنوان پوشش بر روي سطح بتن ساخته شده قديمي ي سخت شده جديد تمركز شده و نقش پررنگ آنها در ممانعت از تخريب سازههاي بتني بررسي ميگردد.
محتويات
۱ بتن
۲ طبيعت متخلخل و نفوذپذير بتن
۳ تخريب بتن
۴ عملكرد مواد نفوذگر كريستال شونده
۵ ممانعت از تخريب بتن با استفاده از تكنولوژيهاي كريستالي
۶ منابع
۷ پيوند به بيرون
بتن
ساختار بتن متشكل از سنگدانه، سيمان و آب است. زمانيكه ذرات سيمان در واكنش با آب اختلاط هيدراته ميشوند تشكيل سيليكات كلسيم ميدهند. اين تركيب سپس سخت شده و به شكل توده صخرهاي در ميآيد. بتن يك ماده پايه آبي است جهت كارايي بهتر بتن، سهولت بتن ريزي و تحكيم آن، به ميزان آبي بيشتر از آب لازم جهت هيدراسيون نياز است. اين آب اضافي در توده بتن باقيمانده و به مرور تبخير ميشود. در اثر اين تبخير، مجراها و منافذ مويين در بتن باقي ميماند كه مهمترين علت متخلخل و نفوذپذير بودن بتن محسوب ميشود. منافذ، سوراخها، لولههاي مويين و تخلخلها در بتن سخت نيز باقيمانده و مسير ورود و نفوذ آب و مواد شيميايي خورنده به بتن را بازميگذارند. هر چه اين منافذ متصل تر باشند بتن نفوذ پذير تر است. آب اضافي همچنين منجر به افزايش ميزان تركهاي جمع شدگي ميگردد. اين تركها خود مسير عبور آب و مواد شيميايي هستند. تركهاي عميقتر سريعتر به خوردگي آرماتورها منتهي ميشوند.
به منظور كاهش ميزان آب در مخلوط بتن ميتوان از روانكنندهها استفاده نمود، هر چند منافذ مويينه، تخلخلها و سوراخها در بتن كماكان باقي ميمانند و راه ورود مواد شيميايي خورنده بتن را بازميگذارند. وجود اين منافذ در بتن منجر به خوردگي آرماتورهاي تقويت كننده بتن، تخريب بتن و نتيجتاً به خطر افتادن كمال و يكپارچگي سازه ميگردد. به منظور كاهش ميزان آب در مخلوط بتن ميتوان از روانكنندهها استفاده نمود، هر چند منافذ مويينه، تخلخلها و سوراخها در بتن كماكان باقي ميمانند وليكن ابعاد آنها كاهش مييابد اما راه ورود آب، املاح و مواد شيميايي خورنده به بتن به دليل مسدود نشدن منافذ همچنان وجود دارد و استفاده از مواد فوق روانكننده به تنهايي به هيچ وجه بتن را آب بند نخواهد كرد. جز مهم در بتنهاي مسلح، فولاد است. ارماتورهاي تقويت كننده به منظور مقابله با تنشهاي كششي ناشي از بارهاي اعمال شده به سازه در مقاطع بتني استفاده ميشوند. در اينگونه سازهها مقاومت فشاري بالاي بتن در تكامل با مقاومت كششي خوب فولاد قرار گرفته و امكان افزايش ظرفيت باربري سازه را بوجود ميآورد.
طبيعت متخلخل و نفوذپذير بتن
بتن يك ماده متخلخل و نفوذپذير است. تخلخل به ميزان سوراخها و منافذ باقيمانده در بتن بر ميگردد و به عنوان درصدي از حجم كل تعريف ميشود. نفوذپذيري به ميزان ارتباط منافذ مرتبط است. اين موارد راه را براي حركت آب در داخل بتن باز ميكنند. همچنين تركهاي حاصل از جمع شدگي نيز مسير مناسبي براي حركت آب به داخل بتن هستند. نفوذپذيري مبحثي مفصل تر از تخلخل ميباشد. نفوذپذيري يعني امكان جريان آب مايع تحت فشار در ماده متخلخل. نفوذپذيري با كميتي بنام ضريب نفوذپذيري تعريف ميشود. ميزان نفوذپذيري تركيب بتن شاخص خوبي براي تعيين كيفيت و دوام بتن است. هر چه ضريب نفوذپذيري كمتر باشد، بتن نفوذناپذير تر بوده و نتيجتاً كيفيت آن بالاتر است. گرچه ممكن است بتني از نفوذپذيري كم و نتيجتاً دوام نسبي برخوردار باشد، اما كماكان به عامل آب بند كننده جهت ممانعت از تراوش و نشتي از ميان تركها نيازمند است. با وجود دانسيته ظاهري، بتن مادهاي متخلخل و نفوذپذير است كه در اثر نشتي، به سرعت در معرض آب و مواد شيميايي خورنده چون دي اكسيد كربن، كلرايدها، سولفاتها و... تخريب ميشود.
تخريب بتن
عموماً عمرمفيد سازه بتني به سرعت خوردگي ميلگردهاي تقويت كننده و سرعت تخريب مستقيم بتن وابسته است. خوردگي آرماتورها معمولاً در اثر نفوذ يون كلرايد و دي اكسيد كربن اتفاق ميافتد. آسيبهاي مكانيكي، فيزيكي و شيميايي منجر به تخريب مستقيم بتن ميگردد.
عوامل اصلي آسيب بتن عبارتند از وجود آب اضافي در تركيب بتن، طرح اختلاط نامناسب، استفاده از سيمان يا سنگدانههاي آلوده و بي كيفيت، استفاده از آب آلوده، ويبراسيون نامناسب، كيورينگ ناكافي، طراحي نامناسب درزهاي انبساط و اجرايي، پوشش بتني ناكافي بر روي آرماتورها، كرمو شدگي، سيكلهاي يخ و ذوب، بارگذاري بيش از ظرفيت، قرارگيري در معرض اسيد، حملات سولفاتي، واكنشهاي قليايي سنگدانهها و...
اين عوامل منجر به آسيبهايي چون ترك خوردگي، سايش و فرسايش، تخريب سولفاتي، كاويتاسيون، خوردگي آرماتورها، كربناسيون، جداشدگي لايهها، شوره زدگي، نشتي و... در بتن ميشوند.
دستاورد محققان دانشگاه تهران عرضه نانو عايق ضد اشعه و رطوبت براي سازه ها/ دفع ۹۰ درصدي اشعه خورشيد پژوهشگران پارك فناوري دانشگاه تهران نانو عايق با عمر مفيد ۲۰ سال را توليد كردند كه سازه را در برابر رطوبت مقاوم و قادر است ۹۰ درصد اشعه خورشيد را دفع كند.
نورمحمد رشيدي نيا- مجري طرح در گفتگو با خبرنگار مهر با بيان اينكه اين عايقها از نوع عايقهاي نانو پليمري هستند، گفت: عايق نانو پليمري توليد شده علاوه بر آنكه جلوي نفوذ آب را ميگيرد، سطح را آب گريز ميكند كه اين امر موجب افزايش عمر سازه ميشود. وي با بيان اينكه در بازار مشابه اين عايقها وجود دارد، اظهار داشت: اين عايقها داراي ضعفهايي هستند كه در عايق نانو پليمري توليد شده اين ضعفها برطرف شده است.
رشيدي نيا با اشاره به مزاياي عايقهاي توليد شده، يادآور شد: عايقهاي نانو پليمر در برابر سرما و گرماي شديد مقاوم هستند به اين معنا كه اين عايقها در سرماي منهاي ۵۰ درجه سانتيگراد انعطاف خود را دارند و قادر به تحمل گرماي ۱۵۰ درجه سانتيگراد هستند.
مجري طرح نانو ذرات استفاده شده در اين عايق را نانو ذرات سيليكون دانست و يادآور شد: اين نانو ذرات به پليمر اين عايق اضافه شده است.
وي با اشاره به مزاياي استفاده از اين عايق خاطر نشان كرد: عايق توليد شده ضمن آنكه ضد رطوبت است، عايق حرارت نيز هست و حداقل ۵۰ درصد از هدر رفت گرما جلوگيري ميكند.
رشيدنيا ضد اشعه را از ديگر مزاياي اين عايق نام برد و اضافه كرد: عايقهاي توليد شده قادر به برگرداندن ۹۰ درصد اشعه خورشيد است.
اين محقق عمر مفيد عايق نانو پليمر را ۲۰ سال ذكر كرد و افزود: اين عايق به رنگ سفيد است كه با تركيب مواد رنگي ميتوان آن را به رنگهاي مختلفي توليد كرد.
منابع: ويكي پديا و talagostar . com
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۸ شهريور ۱۳۹۶ساعت:
۱۰:۲۴:۲۶ توسط:شركت ساختماني موضوع: